معنی آب نیم گرم
لغت نامه دهخدا
نیم گرم. [گ َ] (ص مرکب) شیرگرم. (آنندراج) (ناظم الاطباء). فاتر. هر مایعی که گرمی آن مانند شیر تازه دوشیده باشد. (ناظم الاطباء). نه گرم و نه سرد. ملایم. ممهد. ولرم. ملول. (یادداشت مؤلف): چشمی که سرمازده باشد کاه گندم اندر آب بپزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). این آبها و روغنها نیم گرم اندر دهان می دارند و بدان غرغره می کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بامداد کشکاب دهند نیم گرم. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
گرم آب
گرم آب. [گ َ] (اِ مرکب) آب گرم معدنی.
آب گرم
آب گرم. [ب ِ گ َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آب جوشیده و حارّ. حمیم. (دهار). || آب معدنی که بالطبع گرم باشد. حَمّه: آب گرم لاریجان. آب گرم شاهان گرماب. || حمامی که بر این آب سازند مداوای بیماران را.
آب گرم. [ب ِ گ َ] (اِخ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان قرخبلاق و نجف آباد، بفاصله ٔ 236500 گز از تهران. || نام رودی از روافد رود گرگان.
واژه پیشنهادی
بلکک
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
آب جوشیده، آب معدنی که بالطبع گرم باشد، آب گرم لاهیجان
تعبیر خواب
آب گرم: بیماری - لوک اویتنهاو
اگر بیند که آب گرم همی ریختند، چنانکه او را خبر نباشد، دلیل کند که بیمار شود یا غمی سخت بدو رسد - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
فرهنگ معین
آب معدنی گرم که از زمین می جوشد، جایی که در آن آب معدنی باشد، اشک، شراب. [خوانش: (بِ گَ) (اِمر.)]
فرهنگ عمید
آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم،
فارسی به عربی
فاتر
فارسی به آلمانی
Lauwarm
معادل ابجد
363